جدول جو
جدول جو

معنی خطیب قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

خطیب قزوینی
(خَ بِ قَزْ)
جلال الدین قزوینی که لقب دیگر او خطیب دمشق است. از قزوین برخاست و به بلاد روم، یعنی آناطولی رفت و سپس راه دمشق و شام پیش گرفت و در جامع این دو شهر خطیب شد و از آنجا بمصر آمد و تاریخ وفات او 739 هجری قمری است. او را کتب چندی است که معروفترین آنها: ’تلخیص المفتاح’ و ’ایضاح التلخیص’ و ’سورالمرخانی من شعر الارجانی’ است. (از قاموس الاعلام ج 3). رجوع به از سعدی تا جامی ادوارد برون و ج 2 فهرست مسجد سپهسالار ص 416 و 432 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
ابن غازی قزوینی. از فاضلان شیعی مذهب است و کتاب ’شرح العده’ در اصول و ’حاشیۀ مجمعالبیان’ و ’رسالهالحمیه’ و غیر آن را پرداخت. بسال 1001 هجری قمری در قزوین زاده شد و بسال 1089 هجری قمری بدانشهر درگذشت. در آخر عمر از دو چشم نابینا شد. معروفترین کار او ترجمه فارسی کتاب کافی است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تخلص شاعری است از مردم قزوین. این بیت او راست:
ای دیده خون ببار مبادا که پای یار
ممنون دستگیری رنگ حنا شود.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نقیب خان قزوینی. از شاعران قرن دهم است و در زمان سلطنت اکبرشاه به هندوستان رفته است. او راست:
دارم صنمی چهره برافروخته ای
راه و روش عاشقی آموخته ای
اوعاشق دیگری و من عاشق او
من سوختۀ سوختۀ سوخته ای.
(از قاموس الاعلام ج 6) (از فرهنگ سخنوران ص 614)
لغت نامه دهخدا
(نَ بِ قَزْ)
از احفاد دولتشاه و از پارسی گویان مقیم هند، و از مقربان دربار اکبرشاه است. او راست:
دارم صنمی چهره برافروخته ای
راه و روش عاشقی آموخته ای
او عاشق دیگری و من عاشق او
من سوختۀ سوختۀ سوخته ای.
(از صبح گلشن ص 520)
لغت نامه دهخدا